در امتداد لحظه ها

دلم نوشتن مي خواهد فارغ از وزن و پي كلمه گشتن براي تكميل يك مصرع از يك شعر

بي وزن بي وزن

ثانيه ثانيه هاي امروز را من مي فهمم مني كه از نابودي جسم و روحم دوباره ساخته شدم و خدا به وسعت كلمه ي معجزه برايم معجزه كرد وقتي قرار بود امروز نباشم و هستم  . امروز كه به معناي واقعي كلمه خدا هوا را به بهار آغشته

خدايا سلام

در امتداد لحظه ها...

همسر جان را از وجود اين وبلاگ مطلع كردم كسي كه در بحراني كه گذراندم مردانه كنارم ايستاد و صبورانه تحمل كرد . شايد اين امتحاني بود براي هر دوي ما . براي بزرگ شدن من و سنجش صبر و وفاداري همسر جان .

در امتداد لحظه ها...

دلم براي اسفند مي سوزد . كمتر كسي جدي اش مي گيرد . روز اول اسفند كه مي شود همه جا را به هم ميريزيم كه اي واي زود باشيد بهار دارد مي آيد . خانه تكاني و خريد و چه و چه و چه . اين وسط تكليف اسفند چه مي شود !!؟؟؟‌ انگار كسي روزهاي اسفند را زندگي نمي كند ؛ اسفند اسپند مي شود و مي سوزد براي حلول بهار. كاش اسفند را هم زندگي كنيم . گناه دارد طفلكي . دلش ما را مي خواهد . دلش مي خواهد روزهايش را معكوس نشمريم تا به بهار برسيم . كاش اسفند را هم زندگي كنيم در امتداد لحظه ها...ادامه مطلب

آدم ها شبيه ترس هاشون هستند

هر چي كه ازش يه روزي تو زندگيت ترسيدي مياد رو شونه هات جا خوش مي كنه و توو يه وقت از نظر خودش مناسب و از نظر تو نامناسب به روح  و جسمت رسوخ ميكنه و تو اون شكلي ميشي .

وقتي به خودم نگاه مي كنم توده اي از آدم هايي رو مي بينم كه يك روز ازشون ترسيدم .

ميخوام بشم خودم

در امتداد لحظه ها...

رسيدم به نقطه صفر

خدا رو شكر كه صفر بهتر از زير صفره

در امتداد لحظه ها...

بعضي وقت ها خدا اونقدر تو يه مسيري پيش مي برت كه بفهمي فقط خودشو داري

فقط و فقط يكي

در امتداد لحظه ها...

يك روز نوشتم اين روزها مي گذرند و من از اين روزها نمي گذرم

اما امروز مي خواهم از همه ي روزها بگذرم و در هيچ روزي نمانم . تا آنجا مي شد ماند كه در همه ي خيابان هاي شهر تو را مي ديدم و همه جا صداي تو را مي شنيدم . گمان نكن كه اين فقط يك توصيف عاشقانه است اين حقيقتي بود كه تك تك سلول هايم از عشق درك كرد و اكنون ....

همه ي روزها را مي گذرام و مي گذرم 

در امتداد لحظه ها...